پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

parsa jooni

این روزها...

ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﯾﻪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻢ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﺫﻭﻕ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ ...ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻧﻤﯽ‌ﻓﻬﻤﻢ .ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺯﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺟﻠﻮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﺪ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ۲۶ﺩﯼ .ﺑﺎﯾﺪ ﺳﺎﻋﺖ ۶:۳۰ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭼﻤﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ۷:۳۰ ﻋﻤﻞ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ .ﺍﻵﻥ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺗﺎ ﺑﯿﺎﯼ ﺑﻐﻠﻢ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﻫﻢ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ .ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺎﯼ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻧﻮ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﻮﻧﺎﺗﻮ ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ... ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺑﮕﻢ:ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻪ ﮐﻠﯽ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻣﺪﻧﺖ ﮐﻠﯽ ﺫﻭﻕ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﭘﺴﺮﻣﯽ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﯿﺎ ﻭ ﺑﺒﯿﻦ .ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺍﺵ ﺣﺲ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻣﻨﻢ ﯾﮑﻢ ﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩ .ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺣﻮ...
23 دی 1392

ویزیت 36 هفتگی

سلام عزیزم امروز سی و شش هفته رو هم باهم تموم کردیم یکم خیالم راحت شد اخه از امروز به بعد هر وقت به دنیا بیای مشکلی واست پیش نمیاد و به دستگاه احتیاج پیدا نمیکنی اما تو سعی کن همون سر وقت به دنیا بیای تا حسابی تپل مپل شی .امروز رفتم مطب دکتر ،خانوم دکتر نامه ی بیمارستان و داد تاریخ به دنیا اومدنتم واسه ٢٨ ام تعیین کرد گفت میخوام نی نیتو شب ولادت پیامبر و ولادت امام صادق به دنیا بیاری یه نامه هم واسه مسیر نظامی داد که اگه شما پیش دستی کردیو خواستی زودتر به دنیا بیای ما از مسیر نظامی خودمونو برسونیم بیمارستان چمران.سعی میکنم پستارو کوتاه بنویسم که اگه بعد خواستی بخونی حوصلت سر نره بوس بای بای ...
10 دی 1392

سیسمونی

امروز تصمیم گرفتم ی سری از عکس های سیسمونیتو واست بذارم چون از همین الان معلومه چقدر شیطونی و با این اوضاع بعید میدونم تا بزرگ شدنت چیزی ازشون باقی بمونه. البته از مامان و بابام خیلی تشکر میکنم حسابی زحمت کشیدن و نذاشتن وسایلت کم و کثری داشته باشه    سرویس کالسکه                     ...
10 دی 1392

ﺳﻼﻡ ﻗﻨﺪ ﻋﺴﻞ

سلام قند عسل مامانی و بابایی دوم خرداد بود که خبر حضورت همه رو شکه کرد اخه خیلی غیرمنتظره بود.اون موقع ۴هفته و دو روزت بود . امروز که شروع کردم واست بنویسم شما ۳۱هفتس تو دلمی و چیزی تا دیدنت نمونده.باید بگم که هم از خانواده مامانی هم از خانواده بابایی اولین نوه هستی و همه مشتاق دیدار شما هستن.پس حسابی مواظب خودت باش و تقویت کن تا سر وقت و صحیح و سالم بیای پیشمون.انشا ا...
10 دی 1392

35 هفته و 5 روز

سلام پارسای مامان میدونم خیلی دیر ب دیر آپ میکنم اخه دیگه حوصلم نمیکشه این روزا انقد سخت میگذره که دل و دماغ نوشتن واسم نمونده.پا درد و کمر دردای شبونه ,بی خوابی ها ،سختی نشستن و پا شدن امونمو بریده .اما خوب چیزی نمونده تا اومدنت .وقتی ٣٥ هفته و ٥ روزت بود به تجویز خودم رفتم سونو گرافی تا خیالم از سلامتیت راحت بشه.اقای دکتر گفت پسرتون امادست واسه زایمان طبیعی خوب اینم از شانسه منه دیگه اخه من از طبیعی وحشت دارم و میخوام تو رو با سزارین به دنیا بیارم .مشکل خواصی نیستا فقط یکم خرج گذاشتی رو دستمون چون با این شرایط بیمه هزینه بیمارستانو نمیده.راستی وزنت به ٢٦٥٠گرم رسیده بود که دکتر گفت خوبه و این جوری پیش بره حدود ٣کیلو دنیا میای.خلاصه همه...
10 دی 1392

سونوگرافی هفته ۳۲

سلام شیطون من .امروز ساعت ۸نوبت سونوگرافی داشتم ولی به لطف شما ساعت۶بیدار شدم حاضر شدم و رفتم برای اولین بار بود که زیاد معطل نشدم تقریبا بعد نیم ساعت نوبتم شد.اقای دکتر اول صدای قلبتو واسم گذاشت بعد اعضای بدنتو نشونم داد که من تقریبا هیچی ندیدم مثلا  میگفت این سرشه این شکمشه ...اما همش شکل هم بود !خلاصه تو ۳۱هفته و ۴روز وزن شما ۱۸۰۰بود.راستی چون عکس سونوگرافی زیاد واضح نبود اینجا واست نمیذارم.مواظب خودت باش و لطفا سر وقت به دنیا بیا بای بای ...
10 دی 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به parsa jooni می باشد